از خلال مناجاتنامهی ایامِ ترکِ عادتِ شانزده سالهی سهنقطهگذاری... ای خدای علائم سجاوندی، به من بیاموز که پایان جملهها به جای سهنقطه فقط یک نقطه میگذارند و مرا از شَرَرِ سوزانِ سهنقطهها برهان تا دیگر شاعرُ فیلسوفُ عاشقم نخوانند! به من بیاموز که قضیههای ریاضی ثابتشدهترین جملهها هستند و سهنقطهگذاشتن در پایانِ آنها یعنی که هیچ از قضیه نفهمیدهای. به من بیاموز ایموشنها و استیکرها خودشان به جای حرفهایی خلق شدهاند که جای خالیشان را با سهنقطهها پر میکنیمُ لذا قبل و بعد از آنها نیازی به سهنقطهها نیست. به من بیاموز که سهنقطه در پایان نتهای میزانهای موسیقی فلسفهی میزان را بر هم میزند. به من بیاموز که زیباسازیِ ظاهرِ نوشتهها با چیدمانِ سهنقطهای میسر نشود و تقارنی که با سهنقطهها آفریده شود، به زیباییِ موقتیِ رقصِ آشفتهی مستان میمانَد که بارانِ اشاراتِ رندانهی زیرکان، مستی از سرشان میپراند. به من بیاموز تا تمامشدنیها را بپذیرم و به رسمیت بشناسم. به من بیاموز که اعتیاد انواعی دارد و اعتقاد به آن سوی پایان و ایمان به امید هم از انواعِ آن است. خدایا ترکم دِه که آن بِه!...
این حافظهی وقتنشناس......برچسب : نویسنده : farznameh بازدید : 124